وقتي در جامعه اي زندگي كني كه هر چيز حتي اجتماعي از سياست گذر كند و تو مجبور باشي به همه چيز نگاه سياسي داشته باشي سخت مي شود كه اينچنين جايي نداشته باشي و چيزي نگويي.
در ايران هر اتفاقي را نمي شود بدون دخيل كردن ديد سياسي فهميد و درك كرد. آن هم عموما سياست هاي سياه كه باعث مي شود اجتماع سمت مسيري را به خود گيرد كه در نهايت به لجن زار در بيافتد. سياست هاي سياه و غلط همه ي مسائل جامعه را به خود آلوده كرده. نه به اين معنا كه سياست كثيف است. اصلا هم اينگونه نيست. سياست كشور را سياست مدارهايش شكل و فرم مي دهند، اگر سياست كثيف است همه جا بايد اينگونه باشد. نه فقط چند كشور انگشت شمار. پس نشان مي دهد كه سياست كاران خودمان كثيف و سياه اند كه شكلي سياه و كثيف به سياست داده اند.
و جالب اينكه اينها واقعا دوست دارند باعث شوند كه مردم عامي، يعني همه، سياست را كثيف بدانند و به همين دليل از آن فراري باشند و اينگونه مي شود كه آنها هر كار مي خواهند مي كنند و اينها هيچ نمي فهمند و نمي خواهند بفهمند، چون اعتقاد دارند سياست كثيف است.
حالا در اجتماعي كه همه چيز ريشه ي سياسي دارد بر عكس، بايد همه حداقل در حد يك تحليل سياسي اطلاعات داشته باشند و در سياست ها دخيل شوند، و تاثير كوچكي بگذارند. همين كه نشان دهند از آينده و هدف هر سياستي سر در مي آورند، يا حتي پيگيرش هستند باعث تغيير سياست گذاري سياه كاران مي شوند.
تناقض در جز به جز زندگي ماها سرك ميكشه . . .
پاسخحذف