مــــــن

عکس من
روزنامه نگــــار، داستان نويس، بلـــــاگر، عكـــاس

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

چهارم

در سال 1977 گروهي از مادران آرژانتيني شاهد نيست و ناپديد شدن جوانانشان بودند، تا حدي كه اين تعداد به سي هــــزار نفر رسيد. و بعد از آن خبر هايي از قتل و شكنجه هم به آن اضافه شد. اين مادران آرژانتيني به صورت خـــــودجوش(كلمه اي كه اين روزها براي تجمعات دولتي به كار مي رود) دور هم جمع شدند و تنها كارشان اين بود كه دور هم در پارك يا جاي دنجي ديگر مي نشستند و در مورد اين موضوع و فرزاندانشان حرف مي زدند. پس از چندي تعداد اين مادران افزايش يافت و در نهايت به يك جنبش انجاميد كه در روزي مشخص از هفته اين مادران در ميداني به اسم "مايـــــو" كه در مقابل كاخ رياست دولت قرار داشت تجمع مي كردند و با علامت ها و پلاكارت هاي "ســــــكوت" چند ساعتي را مي ماندند و بعد هم مي رفتند. آنقدر اين كار ادامه پيدا كرد و به يك روال اجتماعي سياسي و مردمي تبديل شد كه دولت با آنها به شديد ترين شكلي برخورد كرد. گارد هاي ويژه ي اسب سوار هر هفته به اين مادران حمله مي كرد. اما آنها روال دائمي حركتشان را فراموش نكردند. تا حدي كه پس از سقوط رژيم ديكتاتوري آرژانتين آنها باز در همان محل تجمع مي كردند و هنوز هم نسل هايشان اين تجمع را بر قرار مي كنند و در آرژانتين به نام جنبش مادران ميدان مايــــــــــــو معروف شده اند.
اين حركت نقش اساسي در تغيير حكومت ديكتاتوري آرژانتين داشت.مادران مايو پيروزي شان را تنها از يادسپاري و حافظه ي بالاي اجتماعي و سياسي به دست آوردند. آنها نه قدرتي داشتند نه ابزار و توان بدني براي مبارزه. آنها تنها ثابت قدم بودند و خود و مردم شان از حافظه ي تاريخي و سياسي قوي برخوردار بودند. و هر چه را كه اتفاق افتاده بود فراموش نكردند.
اما همين اتفاق دقيقا به همين شكل و فرم براي مادران ايران هم افتاد. بعد از اينكه جوانان شان ربوده شدند، زندان شدند، شكنجه و نهايتا كشته شدند، آنها به صورت خودجوش در پارك ها، مخصوصا پارك لاله، جمع شدند و همان مسير را پيش گرفتند. اما مادران ايـــــران(بهتر است بگوييم تهران) از حافظه ي تاريخي و اجتماعي به كل سهمي نبرده بودند. آنها هر هفته كم تر شدند. فرسوده تر شدند. ساكت تر شدند، و افسرده تر. تا آنجا كه تصميم گرفتند ساعتي را كه در پارك جمع مي شدند، مثل قبل در خانه بنشينند و شام درست كنند. و كم كم همان تك گويي ها و شكايات هم قطع شد. و امروز همه فراموش كردند هر چه را كه شده بود. چيزي نگذشته. تنها يك سال، اما حافظه ي تاريخي و سياسي كه نباشد، هر چه پيش آيد فقط تكرار است و بس...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر