مــــــن

عکس من
روزنامه نگــــار، داستان نويس، بلـــــاگر، عكـــاس

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

هـــــفـتـم

گويند ايـــــــــــــــــن ها را نخواستيد و ما هم ايـــــــــن ها را برايتان فرستاديم. كه ناني به كف آريد و ندانيد به كدام سوراختان جايش دهيد. و آن وقت به قاب عكس هاتان نگاه كنيد و دست به زير چانه ها زده بگوييد: چه گـــ ـــ ـــ*هــــي خورديم ها. و ما از اين بالا به ريشتان بخنديم و بگوييم خود چــــيز خورده را تدبير نيست. و آن دسته ي ديگر را مهر به چشمانشان بزنيم، همانجور كه 1400 سال پيش زديم، و آن ها ايـــــــــــــن گونه از تير چراغ برق بالا روند كه لحظه اي چهره ي ايــــــــــــــــن مخلوق اشتباهي را ببينند و چشمشان روشن شود , يك عــــــــــده ي ديگرشان كف دستهايشان براي آن مخلوق "آي لاو يـــــو" بنويسند و ندانند كه اين آي لاو يو هم براي خود قانون و بايد و نبايدي دارد. و اين ورك تر آن دسته ي ديگر تو سر زنان غبطه بخورند از اينكه گذشتگانشان خواستند بادي به تنبان بياندازند. و هيچ نمي دانند كه كار از كار گذشته و ما ديگر عمرا بخشنده و مهربان باشيم. ولتان كرديم به امان خود كه بدانيد و آگاه باشيد كه چه بي مصرفان و بي عرضه اي هستيد كه اگر لحظه اي بي خيالتان شود خودتان را به گند مي كشانيد !

۴ نظر:

  1. خیلی خوب بود.اینکه تو متن برای عکس ها لینک دادی ایده ی قشنگیه...

    پاسخحذف
  2. شاعر میگه :
    شنیدم در همین نزدیکی ما سرزمینی هست

    که هر سی سال یکبار آسمانش ویر می گیرد

    راس میگه دیگه. ملت کلا تنشون میخاره. بعد یه مدت ویرشون میگیره یه تنوعی صورت بدن انگار

    پاسخحذف
  3. بدجور رفتی تو خط انذار و هشدار اینا دیگه!

    پاسخحذف
  4. پیر شدیم بابا!
    چقد حرض بخوریم!

    پاسخحذف